۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

در آستانه موفقیت


پدیدآورنده
،
(تحصیل موفق)
انسان از لحظه‏ای که خود را می‏شناسد تا آن‏دم که چشم از جهان فرو می‏بندد، پیوسته در تلاش برای دست‏یابی به موفقیت و کام‏یابی است . بنابراین تعجبی ندارد که همه‏ی انسان‏ها در جست و جوی آموختن رمز و راز موفقیت و رفع موانع آن باشند . پس مهم‏ترین موفقیتی که یک طالب علم همیشه به دنبال آن است، موفقیت تحصیلی می‏باشد .
هم‏چنین در هر تلاش و فعالیتی که از سوی انسان صورت می‏گیرد، تعادل و هماهنگی روح و جسم، کاملا ضروری است و به محض آن‏که یکی از این دو بخش حیاتی دچار مشکل شود، کل نتیجه فعالیت زیر سؤال می‏رود . این موضوع به خصوص در فرایندهای مرتبط با امور تحصیلی کاملا محسوس و قابل اثبات است، چرا که انسان ذاتا برای یادگیری و یاددهی طراحی و ساخته شده است و براساس تحقیقات، موانع بازدارنده روحی و ذهنی بیش از موانع جسمی، سرعت و جهت‏یادگیری را تغییر می‏دهند . لذا در این نوشتار، برخی از موانع بازدارنده روانی روند یادگیری و موفقیت تحصیلی را به صورت جداگانه، اما تا حد امکان خلاصه، مورد بررسی قرار می‏دهیم .
بی‏ارزش یا کم‏ارزش شمردن نتیجه نهایی سیستم یادگیری
وحشتناک‏ترین اتفاقی که در یک سیستم می‏تواند رخ دهد، زیر سؤال رفتن خروجی و نتیجه نهایی سیستم است . در واقع، با بی‏ارزش یا کم‏ارزش شمردن خروجی نهایی یک سیستم کسب علم، می‏توان کل سیستم را دچار رکود، سستی، سکته و سرانجام توقف نمود و همسویی، هماهنگی و هدفمندی اجزای تشکیل دهنده آن را از هم پاشید . با تاملی اندک روی جملاتی مانند: «گیرم که درس بخوانی، که چی؟» یا «زمینه فعالیت‏برای دانش پژوهان فارغ‏التحصیل فوق لیسانس و دکترا هم وجود ندارد تا چه رسد به تو» و یا «همه آنها که درس خوانده‏اند و دنبال علم و دانش رفته‏اند، الآن فقیرند و در آینده هم وضعیتی بهتر از این نخواهند داشت‏» و . . . ، می‏توان به راحتی دریافت که منظور اصلی سازنده این جمله‏ها، زیر سؤال بردن نتیجه‏ی نهایی فعالیت تحصیلی است و اگر با هر یک از شکست‏خوردگان، در تلاش یادگیری، به گفت‏وگو بنشینید، به خوبی می‏توانید دریابید که برای همه آنها، نتیجه نهایی تلاش یادگیری، زیر سؤال رفته است و هدف برای آنها نامعلوم یا بی‏ارزش و حداقل کم ارزش بوده است .
بنابراین، اصلی‏ترین نکته در توفیق تحصیلی و به طور کلی تمام جنبه‏های زندگی، روشن ساختن هدف و نتیجه نهایی و دست‏یابی به تصویری روشن و شفاف از مقصد و حفظ و صیقل بخشی مداوم و پیوسته این تصویر در کل روند یادگیری است . به خاطر داشته باشید، هر زمان که متوجه شدید میزان موفقیت تحصیلی و سرعت و جهت‏یادگیری شما دچار ضعف شده است، بلافاصله به سراغ پیش‏داوری خود از ارزش و اهمیت نتیجه و هدف یادگیری بروید و ببینید چه کسی، چه چیزی و حتی چه اتفاقی باعث‏شده است تا مقصد، شفافیت و جذابیتش را برای شما از دست‏بدهد . شور و شوق یادگیری از زمانی زنده می‏شود که هدف و تصویر ذهنی و تجسمی شما از مقصد، شفاف، زنده و ارزشمند باشد . یادآوری این نکته نیز ضروری است که هر گاه متوجه شدید (علم پیدا کردید) ، مقصد برای شما ارزش خود را از دست داده است، تلاش در حال انجام را فورا رها کرده و به سراغ کار دیگری بروید که نتیجه آن برای شما ارزشمند بوده و موفقیت‏حاصل آن باشد .
شک و تردید در مورد قانونمندی و نظم قوانین حاکم بر سیستم یادگیری
دومین شیوه مرسوم برای تضعیف و شکننده ساختن یک سیستم موفقیت تحصیلی، زیر سؤال بردن و ایجاد شک و تردید در مورد قانونمندی و نظم حاکم بر سیستم و اجزای آن است .
بسیاری از جویندگان علم و مشتاقان یادگیری، گمان می‏کنند که فضای غیر جسمی (یعنی فضای روح و ذهن)، فضایی است که قاعده و قانون و فرمول در آن جایگاهی ندارد و عملیات و اتفاقات در این فضا به صورت خودبه‏خود و خارج از قاعده و نظم اتفاق می‏افتد .
این باور آن‏قدر در برخی انسان‏ها ریشه دوانیده است که بسیاری گمان می‏کنند، هر چه ذهنی شلوغ‏تر داشته باشند، خلاق‏تر و هوشمندترند! تصویر افراد درس‏خوان، با میز مطالعه به هم ریخته و شلوغ و قیافه‏ای وارفته، تصویری است که برخی از یادگیرنده‏های ما گمان می‏کنند با قرار گرفتن در آن تصویر و به کارگیری این شیوه عملی، می‏توانند موفقیت فوق العاده‏ای بدست آوردند . و حال آن که نباید فراموش کرد که یادگیری یک سیستم است و در قالب هماهنگی روح و جسم، ارتباط آنها و رعایت قوانین حاکم بر روح و جسم رخ می‏دهد .
آغاز از کمال است
یکی از مهم‏ترین عوامل بازدارنده روانی، فرا راه یادگیری، اعتقاد به الزام کامل و مهیا بودن تمام شرایط و مقدمات در لحظه آغاز فرایند یادگیری است . به عبارت دیگر، یادگیرنده انتظار دارد که از آغاز همه شرایط فکری، جسمی، محیطی و . . . در بهترین الت‏خود باشند تا موفقیت تحصیلی او تضمین گردد و این بزرگترین اشتباه این کمال‏طلبان است . اما این دوستان باید بدانند که کامل‏ترین لحظه برای یادگیری همین الان است که باید با یک «عمل‏» آغاز گردد . به محض آغاز عمل، جریان کمال و حرکت‏به سوی موفقیت‏شروع می‏شود و با نرخ رشد غیرقابل باوری افزایش می‏یابد . به عنوان مثال، اگر علاقه‏مند به حفظ لغات کتاب عربی خود هستید، از همین حالا شروع کنید .
اطلاعات یعنی قدرت علمی
خیلی‏ها گمان می‏کنند که اطلاعات یعنی قدرت و در نتیجه، کسی که بیش‏ترین حجم اطلاعات را در اختیار دارد، قوی‏ترین فرد مجموعه است . کافی است نیم‏نگاهی به کتابخانه این افراد بیندازید; مشاهده خواهید کرد که راجع به یک موضوع خاص، ده‏ها کتاب مشابه و معادل را در قفسه کتابخانه خود جای داده‏اند و جالب این‏جاست که معمولا این کتاب‏ها دست نخورده باقی می‏مانند و از خانه استیجاری، به خانه دیگری منتقل می‏شوند . اما باید دانست که اطلاعات نه تنها قدرت نیست، بلکه اگر به صورت پراکنده، نامنظم و پردازش نشده وارد سیستم یادگیری شود، ضمن این که جای اضافی اشغال می‏کند، می‏تواند باعث رکود و سکون شدید فرایند یادگیری گردد .
پس باید تنها اطلاعات لازم را، آن هم به صورت پردازش شده و منظم وارد سیستم کرد تا بتوان در موقع لزوم از آنها استفاده نمود . نکته مهم دیگر این است که باید از این اندوخته‏ها استفاده کرد و آنها را به کار گرفت، صرف اندوختن فایده‏ای ندارد و مشکلی را حل نخواهد کرد .

درهای باز موفقیت


پدیدآورنده:لیلا اسلامی‏گویا ـ نویسنده،

،
«لیلا اسلامی‏گویا»، نویسنده جوانی است که به تازگی نوشته‏هایش را منتشر کرده است. خانم «اسلامی» متولد سال 1361 است و با اینکه سن زیادی ندارد، در حال نوشتن کتاب‏های جدیدی است. برای آشنایی بیشتر با این نوجوان نویسنده، پای صحبتش می‏نشینیم تا او از راز موفقیت خود برای ما
بگوید.
کمی از خودتان و شروع کارتان برای
ما بگویید.
از کودکی به نویسندگی و نوشتن علاقه‏مند بودم و خیلی از کتاب‏های خردسالان را می‏خواندم. همیشه دلم می‏خواست که یک نویسنده بزرگ باشم، به همین خاطر بارها نوشتن را تجربه کردم. در طول تحصیلاتم، به طور خیلی ابتدایی این کار را انجام می‏دادم، اما بعد از گرفتن مدرک دیپلم، کار نوشتن را در روزنامه‏های محلی آغاز کردم و چند ماهی به صورت خبرنگار افتخاری فعالیتم را ادامه دادم.
چه چیزی باعث شده بود که این قدر
نسبت به نوشتن احساس علاقه داشته باشی؟

همیشه حس می‏کردم باید چشم‏هایم را باز کنم و خوب ببینم. به اطرافم دقت کنم و همه چیز را در خاطر داشته باشم، فکر می‏کردم که مسئولیت خطیری بر عهده‏ام گذاشته شده و باید آن را به نحو احسن انجام دهم. به همین خاطر سعی کردم که در این زمینه رشد کنم. فکر می‏کردم باید از زمینه‏های اجتماعی شروع کنم؛ به مشکلات مردم بپردازم، پس شروع کردم. داستان کوتاه می‏نوشتم، طنز و گاهی هم گزارش. فکر می‏کردم و هنوز هم معتقدم که باید گفت و نوشت تا درهای پیشرفت بهتر از پیش نمایان شوند.
لیلاخانم، اولین کار نویسندگی‏ات که
به صورت کتاب چاپ شد، چه نام داشت و چگونه مقدمات چاپ کتابت آماده شد؟
بار اول که می‏خواستم کتابم را چاپ کنم، داستانی داشتم که موضوع اجتماعی داشت، اما هیچ کجا با چاپ آن موافقت نمی‏کردند. کم کم از چاپ کتابم ناامید شدم تا اینکه وقتی کتابم را برای چاپ به یک ناشر معرفی کردم، ایشان کتاب من را دیدند و برای بهتر شدن کارم، پیشنهاد کردند که کار جدیدی انجام بدهم و آن هم اینکه کتابی راجع به معجزه ائمه اطهار(ع) بنویسم و حتی خودشان هم در این زمینه قول همکاری دادند. خودم هم دوست داشتم که چنین نوشته‏ای در کارنامه‏ام باشد و در واقع یک محبت الهی بود که اولین نوشته‏ام راجع به اهل بیت(ع) باشد. از اینکه این زمینه هم برایم آماده شده بود بسیار خوشحال شدم، تا اینکه آقای «جلالی» که ناشر کتاب من بودند، چند کتاب به من معرفی کردند که با مطالعه آنها کار اصلی‏ام را شکل بدهم، و من کارم را شروع کردم. از کتاب‏های مستند در این زمینه کمک گرفتم و اولین کتابم را در زمینه معجزات حضرت فاطمه زهرا(س) با نام «یاس بهشتی» نوشتم. ناشر هم در این زمینه بسیار به من کمک کرد تا کتاب آماده چاپ شد. در آبان‏ماه سال 1381 کتابم وارد بازار شد. با چاپ این کتاب، احساس می‏کردم که کارم سنگین‏تر و سخت‏تر شده و در واقع بار سنگین مسئولیت را بیشتر حس می‏کردم. بعد از چاپ این کتاب، گرچه ضعف‏هایی هم داشت اما کار نوشتن کتاب‏های دیگر را در زمینه ائمه(ع) در ذهنم جان داد که هم‏اینک هم کتاب‏هایی زیر چاپ دارم که خیلی دوست دارم بهتر از کار ابتدایی‏ام باشد. برای کار اولم گرچه شبانه‏روز می‏نوشتم و استراحت نمی‏کردم و دوست داشتم هر چه زودتر کار به نتیجه برسد، اما بعد از چاپ فهمیدم که اگر دقتم را بیشتر معطوف می‏کردم، کار بهتر در می‏آمد.
کتاب‏هایی که زیر چاپ دارید، چه نام
دارد؟
کتاب «راز یک نگاه»، «غریب عطشان» و «علمدار عشق» که هر سه زیر چاپ است و امیدوارم بتواند نظر جوانان و خوانندگان را به خود جلب کند.
لیلاخانم، آیا خانواده‏ات هم در این
مورد تو را تشویق می‏کردند و عکس‏العمل‏شان بعد از چاپ کتابت چه بود؟
در پیشرفت هر هنرمندی در درجه اول به خانواده برمی‏گردد. اگر خانواده‏ای بستر مناسب را برای پیشرفت یک نوجوان آماده نکنند، هر چقدر هم که استعداد داشته نمی‏شود پیشرفت قابل توجهی را در کارهای آن نوجوان دید. خانواده من هم در ابتدای راه هیچ سختگیری به من نمی‏کردند و راه را برای من باز گذاشتند تا بتوانم خودم را در این زمینه بسنجم. البته گاهی نگرانی خود را مبنی بر اینکه شاید در نیمه راه کار را رها کنم از خود نشان می‏دادند اما در کل، مشوق من بودند. بعد از چاپ کتابم، پدرم خیلی خوشحال بود و مرا تشویق می‏کرد. افراد خانواده‏ام هم از اینکه کارم را به طور کامل انجام داده‏ام و به موفقیتی هر چند اندک دست یافته‏ام، خوشحال بودند که این برای من دلگرمی بزرگی بود.
فکر می‏کنی خودت چقدر در موفقیتت
نقش داشتی و چه کسانی در این زمینه توانستند به تو کمک کنند؟

همیشه در ذهنم یک جمله دور می‏زند و آن هم این است که راه را باید رفت و تجربه‏های جدید به دست آورد. من به کارم ایمان داشتم و آن را واقعا انتخاب کرده بودم و معتقدم که در این راه می‏توان به کمال رسید. در کنار خانواده‏ام، ناشرم هم در این زمینه به من یاری می‏رساند و تشویقم می‏کرد. در واقع آقای «جلالی»، راه را برای من هموار کرد تا خودم را امتحان کنم.
تحصیلاتت را تا چه زمینه‏ای پیش
بردی؟
من نتوانستم بعد از اخذ دیپلم به دانشگاه راه یابم، گرچه خیلی از این موضوع ناراحت نیستم چون فکر می‏کنم همه چیز بستگی به درس و مدرک ندارد البته درس خواندن هم یک حُسن بزرگ برای جوانان ماست.
نظر شما در مورد طبیعت و ارتباط آن با
هنرمندان چیست؟ در واقع چقدر از آن برای نوشتن بهره می‏گیری؟
هر هنرمندی به طبیعت علاقه دارد؛ در واقع در طبیعت انرژی عجیبی وجود دارد که به هنرمند کمک می‏کند تا هنر خود را شکوفا کند و این بسیار مهم است. من از طبیعت بسیار نیرو می‏گیرم و کارم را در کنار عشق به طبیعت ادامه می‏دهم. در واقع طبیعت مرا در رسیدن به گمشده‏ام یاری می‏کند و این بزرگ‏ترین نعمت الهی به یک هنرمند است.
لیلاخانم، چه حرفی برای دوستان
خودت داری؟
جوان‏ها حق دارند که از استعدادشان استفاده کنند اما باید آنها را خوب بشناسند و در زمینه‏ای مناسب آنها را پرورش دهند. من به عنوان خواهر کوچک‏تر به همه دوستانم توصیه می‏کنم اول راه درست و صحیح را بشناسند سپس برای پیشرفت قدم بردارند. اگر کسی خوب خودش را نشناسد و نتواند راه درست پیشرفت را بشناسد، همیشه دور خودش می‏چرخد و نهایتا از حرکت می‏ایستد. کمال، بالاترین هدف هر انسانی است، پس رسیدن به کمال بهترین و مهم‏ترین هدف هر جوانی باید باشد. درهای موفقیت به روی همه و همیشه باز است؛ کافی است چشم‏هایمان را باز کنیم و به سمت آن حرکت کنیم.
از همراهی و همدلی شما ممنونیم.
آقای «سیدمحمد جلالی‏نژاد»، «انتشارات مصطفی» را اداره می‏کند و اولین ناشر کتاب‏های خانم «اسلامی» است. زمینه‏های کار آقای «جلالی» به ائمه اطهار(ع) تعلق دارد. از ایشان خواستیم تا کمی در مورد کارهایشان توضیح بدهند.
اولین بار که خانم اسلامی برای چاپ کتاب‏شان آمدند من پیشنهاد کردم که کارشان را در زمینه معصومین ادامه دهند تا بتوانیم با ایشان کار کنیم. معتقد بودم که خانم اسلامی می‏توانند کارشان را از این زمینه شروع کنند و پیشرفت کنند که بحمدللّه‏ کار شروع شد و نسبتا راضی هستیم.
نظرتان راجع به جوان‏هایی که مثل
خانم اسلامی احتیاج به یک همراه دارند تا به هدف‏شان برسند، چیست؟
ما جوانان مستعد و موفق زیاد داریم، فقط باید به آنها میدان داده شود. اگر ما کمی از توقعات‏مان کم کنیم و دست جوانان‏مان را بگیریم حتما در این زمینه جلو خواهیم رفت و پیشرفت شامل همه جوانب جامعه خواهد شد.
با جوانان چه صحبتی دارید؟
جوانان کشور ما باید قدر خودشان را بدانند. آنها نسل مملکت اسلامی هستند و باید دین و ایمان خود را حفظ کنند و از ائمه(ع) برای رسیدن به اهداف والا کمک بگیرند.
ضمن تشکر از آقای «جلالی»،
موفقیت روزافزون را برای نویسندگان جوان کشورمان آرزو می‏کنیم.

«امیدان نبی»علم، عشق، تلاش، موفقیت


پدیدآورنده:گزارش: مریم حقیقت‏گو،

،
برای همه مادران شاغل که کودکان زیر 6 سال دارند همیشه این سؤال بوده که کودک خود را به کجا و چه کسی بسپارند تا با خیال راحت و آسوده در محل کار خود حاضر شوند، برخی منزل مادر بزرگ، خاله، عمه و یا همسایه را انتخاب می‏کنند و عده بیشتری نیز مکانی به نام مهد کودک را برمی‏گزینند و آنجاست که مربی، خاله کودک می‏شود، هرچه او بگوید کودک می‏پذیرد و خلاصه به او به عنوان مادر دوم نگاه می‏کند و حال این سؤال پیش می‏آید: آیا مهد کودکهای موجود در حال حاضر شرایط استاندارد برای نگهداری کودکان را دارند و از طرفی دیگر آیا نیاز به مهد کودک برای مادران
خانه‏دار نیز احساس می‏شود یا خیر؟
باید چاره‏ای اندیشید و از جمله، ادارات مجهز به مهد کودکهای استانداردی شوند تا از فرزندان کارمند آن اداره در این مهد کودک نگهداری شود. ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سالهاست که مهد کودک و مرکز پیش‏دبستانی امیدان نبی را راه‏اندازی کرده و از سال 1368 تا کنون در زمینه رفع مشکلات خانواده‏های پاسدار و پرورش استعداد کودکان، قدمهای مثبت و سازنده‏ای را برداشته است.
این مرکز با پذیرش فرزندان پاسدار، خدمات ارزنده‏ای را به این نوباوه‏گان ارائه می‏کند و بارها نیز شاهد درخشش و موفقیتهای این خردسالان بوده است و همین امر باعث شد تا در گزارشی کوتاه از این مرکز، گفتگویی نیز با خواهر نبی‏زاده مدیر این مرکز داشته باشیم.
ساختمان مهد در فضایی به وسعت 2000 متر مربع بنا شده که نمای بیرونی آن پوشیده از فضای سبز و پارک زیبایی برای کودکان است در محوطه باز، وسایل مختلف بازی،
رودخانه، آلاچیق، آبنما و ابتکارهای جالبی که در جاهای دیگر کمتر به چشم می‏خورد وجود دارد. وجود مازهوشی که با آجرنما ساخته شده، فرصتهای جالبی برای کودکان فراهم نموده که هم آزمون هوشی و هم بازی جالبی برای کودکان است.
در داخل ساختمان نیز پنجره‏ها رو به فضایی باز به وسعت 200 متر مربع دیده می‏شود. این فضا پوشیده از درختان بلند قدی است که در لابه‏لای خود گنجشکها و پرندگانی
را جای داده که با نغمه زیبای آنها صفای مهد کودک دوچندان شده است.
به محض ورود به ساختمان مهد صدای همخوانی زیبای قرآن توسط کودکان به گوش می‏رسد. وارد مهد که می‏شوی گویی به دوران کودکی‏ات بازگشته‏ای و اتاق مدیر مرکز، سرکار خانم نبی‏زاده نیز مملو از شور و عشق و شادی است با دیوارهایی که کاملاً متناسب با سن کودکان آراسته شده.
در مرکز چندین کارگاه وجود دارد از جمله کارگاه مفاهیم ریاضی، طبیعت‏شناسی، اعتقادات اسلامی، کتاب، نقاشی، سفال و تربیت بدنی که در هر کدام به آموزشهای مختلف پرداخته می‏شود.
برای ورود به هر کارگاه، راهنماهای تصویری، کودکان را هدایت می‏کند. به اولین اتاقی که می‏رسیم کارگاه «مفاهیم ریاضی» است که در آن با استفاده از ترازوها و قطعات رنگی، انواع دگمه‏های رنگی و شکلهای مختلف پوست فندق و گردو مفاهیمی مثل کمتر، بیشتر، سبک‏تر، سنگین‏تر، بالا و پایین، شباهتها و تفاوتها را می‏آموزاند.
کارگاه بعدی کارگاه «اعتقادات اسلامی» است. این کارگاه فضای کاملاً معنوی را ایجاد می‏کند. در این کارگاه به ماکت خانه خدا، چاه زمزم، نقاشی آموزشی از مراحل وضو و نماز و همچنین رحلهای قرآن و سجاده‏های کوچک به تعداد کودکان برمی‏خوریم که با استفاده از آنها علاوه بر آموزش قرآن و نماز، قصص انبیاء و ائمه، گوشه‏هایی از تاریخ اسلام به طور مصور و بر حسب مناسبتهای اسلامی وجود دارد.
کارگاه دیگر کارگاه «کتاب و کتابخوانی»
است. در این کارگاه کتابهای خاص گروه سنی پیش از دبستان به طرزی چیده شده که تصاویر روی جلد کتابها کاملاً مشخص است و برای بچه‏ها ایجاد انگیزه در مطالعه می‏نماید. همچنین مربیهای هر کلاس که کاملاً مسلط به کار در کارگاهها هستند، به کار تعلیم کودکان می‏پردازند. ضمنا امکاناتی مثل نوار قصه و عروسک نمایشی برای به نمایش درآوردن بعضی از قصه‏ها توسط کودکان نیز به چشم می‏خورد.
ـ در سالنها و راهروها نیز به فواصل مختلف گلدانهای طبیعی چیده شده و اکواریوم زیبایی نیز در گوشه‏ای دیگر تعبیه شده است که در انتهای راهرو به نمایشگاه می‏رسیم. نمایشگاهی دایمی از آثار نقاشی، سفال و مهارتهای دستی کودکان.
از نمایشگاه دایمی به کارگاه نقاشی می‏رسیم که در آن تخته شاسی نقاشی، و
طرحهای ساده گرافیکی و ابزارهای مختلف نقاشی به چشم می‏خورد. این کارگاه با نورپردازیهای مناسب تزیین گردیده است که انسان با دیدن آن به وجد آمده، به طوری که ذوق هنری هر انسانی در آنجا تحریک می‏شود.
کارگاه دیگر کارگاه «طبیعت‏شناسی» است که بزرگترین کارگاه این مرکز می‏باشد و بسیار مجهز است و اگر بگوییم که این تجهیزات در کمتر مدرسه و حتی دانشکده دیده می‏شود مبالغه نکرده‏ایم. بسیاری از اینها نیز در خود مرکز ساخته شده است.
از ابتدای ورود، ماکت انواع حیوانات اهلی و وحشی، حشرات و پرندگان و انواع گیاهان و سنگها وجود دارد و همچنین نمایشی از مراحل تولید محصولات مثل عسل و یا تولید پارچه و نخ‏ریسی به صورت ماکت نمایش داده می‏شود. تجهیزاتی مثل ویدئو، تلویزیون، اورهد و
آپارات نیز از جمله وسایل آموزشی هستند که همه‏روزه برای طبیعت در دسترس کودکان قرار می‏گیرد.
در قسمت دیگری از مرکز، اکوسیستمهای «مرداب، جنگل و کویر» در اندازه طبیعی ایجاد شده که با وارد شدن به آن کاملاً فضای واقعی را در ذهن تداعی می‏نماید. «کارگاه ورزش» از جمله دیگر کارگاههایی است که در آن امکاناتی از قبیل استخر، توپ، طناب، تور بسکتبال، حلقه‏بازی و تشک پرش و ژیمناستیک وجود دارد. کودکان با آموزشی که توسط مربی باتجربه خود می‏بینند به انواع ورزشها می‏پردازند.
آخرین کارگاه، کارگاه سفالگری است که از همان بدو ورود آثار دستی بچه‏ها را که در کنار هم چیده شده‏اند می‏بینیم. این کارگاه همانند هر کارگاه سفالگری، مجهز به چرخهای سفالگری، گِل مخصوص و حوضچه ساخت گل و شیر آب است و در جالباسی که به دیوار آویزان است پیش‏بندهای یکرنگی به چشم می‏خورد که رنگ صورتی ویژه دخترها و رنگ آبی برای پسرهاست. در این کارگاه کودکان به ساختن ظروف سنتی، وسایل مختلف نظیر گلابدان، آدمک و پیکره حیوانات و پرندگان می‏پردازند.
* * *
هرچند تقریبا تمام کارگاهها و فضاهای مهد کودک مورد بازدید قرار گرفت، لیکن کارگاهها آنقدر جالب و جذاب بود که دلمان می‏خواست دوباره برای بازدید آنها برگردیم!
و یادمان نرفته بود که همه این جذابیتها حاکی از مدیریتی قوی است. آن هم مدیریت قویِ یک خواهر؛ خواهری که پرتلاش و عاشقانه با تخصص و تدبر این مرکز را راه‏اندازی کرده و از هیچ کوششی دریغ نکرده است. امیدان نبی، یعنی امید به تربیت کودکان مورد علاقه رسول(ص) و ادامه دهنده راه رسول(ص) و امت واقعی او، امید به تربیت آینده‏سازان برای فردای بهتر ایران اسلامی.
و باز هم صدای کودکان که با هم شعر می‏خوانند به گوش می‏رسید و من در این فکر که به قول خانم نبی‏زاده، بر اساس یک تحقیق
به عمل‏آمده مشخص شده که مربیانی که با گروههای سنی پایین‏تر کار می‏کنند دارای طول عمر بیشتری هستند و ما نیز عملاً در این مکان شاهد این مطلب بودیم.
خانم نبی‏زاده در مورد تاریخچه این مرکز می‏گوید:
مرکز پیش‏دبستانی امیدان نبی اکرم(ص) در سال 1368 به همت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با فضای آموزشی 100 متر مربع و تعداد 100 کودک افتتاح شد و طی سالهای بعدی با توجه به اهمیت موضوع و عنایت مسؤولان، رشد چشمگیری داشت تا حدی که امسال مساحت فضای آموزشی امیدان نبی به 2000 متر مربع و با تعداد 300 نوآموز افزایش یافته است. قابل ذکر است که از زمان تأسیس تا به حال 2000 کودک مقطع آمادگی خود را به پایان رسانده
که غالبا در مدارس، جزء شاگردان ممتاز و نمونه پذیرفته شده و تحصیل می‏نمایند.
خانم نبی‏زاده در مورد چگونگی تشکیل این کارگاهها این گونه توضیح داد:
هدف از راه‏اندازی این کارگاهها این است که استعدادهای کودکان در زمینه‏های مختلف کشف و به پرورش و شکوفایی کودکان بپردازیم. از جمله کارگاه مفاهیم ریاضی، کارگاه طبیعت‏شناسی، کارگاه اعتقادات اسلامی، کارگاه کتاب، کارگاه نقاشی، کارگاه سفال و کارگاه تربیت بدنی را می‏توان نام برد.
کارگاه ریاضی
از آنجا که کودکان در سنین بین 2 تا 7 سالگی در مرحله‏ای از رشد قرار دارند که بسیاری از مفاهیم اولیه در انسان مانند مفاهیم بزرگ و کوچک، بالا و پایین، پهن و باریک، درک خصوصیات یک شی‏ء، مقایسه، طبقه‏بندی، همبستگی و ارتباط، ترتیب، فضا، مجموعه‏سازی و تنازع یک به یک در این مقطع سنّی حاصل می‏شود و تحقیقات نشان داده است که هر چقدر که بتوانیم کودک را بیشتر به تمرین و ممارست با این مفاهیم وادار نماییم او را در دستیابی به این مفاهیم بیشتر یاری نموده‏ایم. بدیهی است کودکانی که مرتب
با این مفاهیم تمرین داشته‏اند و مأنوس بوده‏اند نسبت به کودکانی که هیچ آشنایی با این تمرینات نداشته‏اند از لحاظ هوشی در سطح بالاتری قرار می‏گیرند.
کارگاه طبیعت‏شناسی
آزمایشات و تحقیقات نشان داده است که کودک هر چقدر در دوران کودکی با پدیده‏های مختلف طبیعی و پدیده‏های اطراف محیط زندگی خود مأنوس بوده و یا آنها را تجربه نماید و بیشتر با آنها سر و کار داشته باشد و
خلاصه به نوعی با آنها درگیر و در تماس باشد در بزرگسالی در انجام فعالیتها و یافتن راه‏حلهای مختلف برای مشکلات زندگی موفق‏تر است.
خانم نبی‏زاده اضافه می‏کند:
ما بر این اساس با ایجاد کارگاه طبیعت‏شناسی سعی نموده‏ایم کودکان را از همان دوران کودکی با تمامی پدیده‏هایی که در طول دوران زندگی بشر به نوعی با آنها سر و کار دارد را آشنا نموده تا بتوانند آنها را تجربه بنمایند تا در بزرگسالی برای آنها پدیده‏های نو، تازه و عجیب و غریبی به نظر نیایند.
کارگاه اعتقادات اسلامی
یکی دیگر از مجموعه فعالیتهای مبتکرانه که توسط مرکز، برنامه‏ریزی و طراحی شده است کارگاه اعتقادات اسلامی می‏باشد. هدف از ساخت این کارگاه تلطیف تمایلات روحانی در یک محیط مذهبی و همچنین آشنایی کودکان با مفاهیم فرهنگ اسلامی به شیوه‏ای عملی است.
کارگاه کتاب
این کارگاه به منظور ایجاد انگیزه مطالعه در کودکان و آشنایی آنان با موضوعات کتاب و کتابخوانی راه‏اندازی شد. در این کارگاه از روشهای متعددی استفاده می‏شود تا کودکان
بتوانند با کتاب ارتباط خوبی برقرار کنند؛ از جمله پخش نوار قصه همراه با ارائه کتاب مصور و اجرای موضوعات کتاب به شکل حرکات نمایشی.
کارگاه سفال
کارگاه سفال نیز با استفاده از متخصصین سفالگری و مجسمه‏سازی فعالیت چشمگیری در زمینه سفالگری دارد . کودکان ابتدا با خاک و ویژگیهای آن آشنا شده و ضمن بازی با گل می‏توانند انعطاف‏پذیری این ماده را لمس کنند و به تدریج با روشهای مختلف آشنایی پیدا می‏کنند و با تمرینات مکرر جهت کسب مهارتهای دستی مربوط به عضلات کوچک ورزیده باشند و بعد از آشنایی با سطوح و حجم و آمادگی دست، کودک به طور خلاق می‏تواند هرچه را که در ذهن خود دارد در قالب کار سفال به طور عینی برای دیگران تجسم نماید.
کارگاه نقاشی
در این کارگاه کودکان با آشنا شدن با رنگ و ترکیب آن و با استفاده از ذهنیت و افکار خود از مجموعه آموزشهایی که از طریق دیده‏ها و شنیده‏ها و تجاربش به دست آورده‏اند قادر خواهند بود مفاهیم ذهنی خود را نظم و ترتیب داده و به صورت منظمی در قالب نقاشی کودکان به تصویر درآورند.
در کل، فلسفه وجودی این کارگاهها آن است که ما با فراهم کردن زمینه‏های مختلف و به نوعی ضمن مواجهه کودک با پدیده‏ها، خلاقیت را در آنها شکوفا نماییم. کما اینکه در طول یک دهه گذشته که تعداد زیادی فراگیر، از این مرکز فارغ‏التحصیل شده‏اند به لطف و فضل الهی، اکثر آنان از بهره هوشی بالا بهره‏مند بوده، به طوری که در بهترین مدارس تهران پذیرفته شده و جزء بهترین دانش‏آموزان مدارس خود می‏باشند.
خانم نبی‏زاده در مورد علت موفقیت خود
می‏گوید:
از آنجا که به کار علاقه خاصی داشتم و نهایت سعی و تلاش خودم را انجام می‏دادم که کار را به نحو احسن انجام دهم، در این راه احساس کردم که باید تحصیلات خودم را در این رشته تکمیل کنم و لذا عشق و علاقه‏ام را با معلومات عجین کرده و درآمیختم و از هر نوآوری در این زمینه استقبال نمودم. من سخن خود را در سه لفظ خلاصه می‏کنم: علم، عشق، تلاش. اگر این سه در یک جا جمع شوند فرد خود را قرین با موفقیت می‏یابد. از خداوند تبارک و تعالی می‏خواهم که همچنان که تا به حال به اینجانب و مرکز «امیدان نبی» عنایت داشته است در آینده نیز این مرکز را بیش از پیش موفق بدارد.
خانم نبی‏زاده در پایان تأکید می‏کند:
به مربیان و مادران توصیه می‏کنم که به اهمیت این مقطع سنی بیشتر توجه نمایند چرا که این دوران نقش تعیین کننده در زندگی آنان دارد. اگر در این دوران بتوانیم از ظرفیتهای موجود استفاده مناسب بکنیم، چه بسا بسیاری از فرزندانمان در آینده از نوابغ و متفکرین بزرگ جامعه خواهند شد.
و اگر دست‏اندرکاران به این مسأله ایمان داشته باشند قطعا سرمایه‏گذاری در امور آموزشی مصروف این دوران از سن کودکان خواهد شد. به امید فرا رسیدن آن روز.

برخی از عوامل موفقیت حضرت امام خمینی (ره)1


پدیدآورنده:حسن صادقی ،

،
به مناسبت سیزدهم آبان، سالروز تبعید امام به ترکیه 1343
یکی از الطاف الهی این است که همواره با پذیرفتن آن، فلاح و رستگاری و سعادت نصیب انسان می‏گردد.
انبیا و اوصیا که حیات واقعی خود را در سایه سلوک، تحصیل کرده‏اند، کوشیده‏اند با معرفی صراط مستقیم، بندگان را از جهالت و ضلالت نجات دهند و آن‏ها را به سعادت ابدی راهنمایی کنند. و این مسؤولیت سنگین و طاقت فرسا، در عصر غیبت، بر عهده علما و فقهای ربانی است.
در بین نواب عامه در دوران غیبت، یکی از چهره‏های برجسته که تاریخ بشریت، کمتر شخصیتی مثل ایشان را دیده، حضرت امام خمینی (ره) است. برای تبیین شخصیت حضرت امام خمینی (ره)، بهترین بیان، بیان حضرت موسی بن جعفر (علیه‏السلام) است. ایشان می‏فرمایند: «رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق یجتمع معه قوم کَزُبُرِ الحدید لا تزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لا یجنبون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین».1
این مقاله بر آن است تا عوامل درونی رموز موفقیت حضرت امام و دستیابی به این جایگاه ویژه را بررسی نماید.
1ـ نظم
تأثیر نظم در زندگی انسان غیر قابل انکار است. افراد بدون وجود نظم در زندگی، ره به جایی نمی‏برند. موفقیت بزرگان دین من جمله حضرت امام (ره) مرهون نظم آن‏هاست.
امام کاظم (علیه‏السلام) اوقات یک مسلمان را چنین تقسیم می‏کند: «اجتهدوا فی أن یکون زمانکم اربع ساعات: ساعة لمناجات الله و ساعة لأمر المعاش و ساعة لمعاشرة الأخوان و الثقات الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن و ساعة تخلون فیهما للذاتکم فی غیر محرم و بعده الساعة تقدرون علی الثلاث ساعات»2
فوائد تنظیم وقت عبارتند از: 1ـ انجام کارها با سرعت و دقت بیشتر؛ 2ـ انسجام افکار؛ 3ـ پیدا شدن فرصت‏های تازه؛ 4ـ عدم تأخیر در کارها؛ 5ـ آرامش اعصاب و روان؛ 6ـ ارتباط بهتر با خدا؛ 7ـ تلف نشدن بیهوده وقت. 3
حضرت امام (ره) از جمله مردان بزرگی بودند که با رعایت نظم به مقامات بلندی رسیدند و دیگران را نیز قولاً و فعلاً بدان توصیه نمودند. حضرت امام (ره) می‏فرمایند: «وقتی اوقات و کارهای شما برکت پیدا می‏کند که آن‏ها را تنظیم کنید.»4
«نظم ایشان زبانزد بود. در تمام حوزه علمیه قم، درسی منظم‏تر از درس ایشان نبود. ایشان در مدت چهار سال و نیم، یک دوره درس اصول تدریس کردند، به غیر از عیدها و مراسم سوگواری و یا جمعه‏ها که معمولاً تعطیل است، ایشان در چهار سال و نیم، دو روز درس را تعطیل کردند که ظاهراً یک روز را کسالت داشتند. ما اصلاً در تمام حوزه علمیه قم، درسی که این طور منظم و مرتب باشد، سراغ نداریم. حتی گاهی بعضی از دوستان می‏گفتند: «ما ساعت‏هایمان را با درس ایشان منظم می‏کنیم». یعنی ساعتی که بنا بود ایشان بیایند، سر دقیقه تشریف می‏آوردند. دوستانی که به ایشان نزدیک بودند و در نجف در محضر حضرت امام بودند، می‏گفتند: «حدود سیزده سالی که ایشان در نجف بودند، به استثنای شب‏هایی که به کربلا می‏رفتند و چند شبی که مریض شدند و نتوانستند به حرم مشرف شوند، مرتب و منظم هر شب سر ساعت به حرم مشرف می‏شدند. کارهای ایشان اصولاً بسیار بسیار منظم و مرتب بود.»5
2ـ اخلاص
امام صادق (علیه‏السلام) اخلاص را چنین تعریف می‏کنند: «العمل الخالص الذی لا ترید اَن یحمدک به احد الا الله عزوجل»6
چون اخلاص صفت باطنی است و تشخیص آن کار آسانی نیست، علایمش را چنین بیان کرده‏اند: «اما علامة المخلص یسلم قلبه و تسلم جوارحه و بذل خیر و کف شره»7
امام راحل (ره) در تمام مراحل زندگی، در تحصیل، تدریس، تألیف و رهبری نهضت این سرّ الهی را داشته است، و بدین جهت بود که نام او ماندگار مانده است. چون به زندگی‏اش، رنگ خدایی زد و خدا باقی است.
«یادم است که روزی در نجف نامه‏ای خدمت امام نوشتم، به این مضمون: «خواهش می‏کنم مرا نصیحت کنید و لو این که یک نصیحت کلی باشد». ایشان در جواب فرمودند: بهترین موعظه آن است که خدا در قرآن فرموده است. قال الله تعالی: «قُل إنّما أعِظُکُم بِواحِدةٍ أن تَقوموا لِلّه».8 یعنی بهترین موعظه، همان که خدا فرموده که شما را موعظه می‏کنم به یک چیز و آن این است که قیام کنید برای خدا.»9
3ـ تعهد به احکام شرعی
اعمال چه خوب و چه بد دارای نتایجی هستند و احکام شرعی، اعمال خوب و بد را مشخص می‏کند. بنابراین شخص متعهد به احکام شرعی، اعمال خوب را انجام داده و اعمال بد را ترک کرده و در نتیجه، به نتایج دنیوی و اخروی آن‏ها می‏رسد. یکی از نتایج تعهد، وعده هدایت است. چنان که خداوند متعال می‏فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا».10 مصداق «فینا» انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است.
از آنجایی که علم موجودی نورانی است، «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»،11 در دل پاک و نورانی، جای می‏گیرد و انجام واجبات و مستحبات دل را نورانی می‏کند و زمینه را برای قرار گرفتن علم، فراهم می‏سازد. در نتیجه، علم در آن دل قرار می‏گیرد. و در مقابل، انجام محرمات و مکروهات، دل را تاریک و ظلمانی می‏کند و علم در آن دل نمی‏تواند قرار بگیرد؛ زیرا سنخیتی بین علم و آن دل نیست.
بنابراین برای دریافت نور باید قلب را با اعمال صالح و صفات حسنه مستعد پذیرش نور کرد.
الف: ترک گناه و تهذیب نفس
بسیاری از دوستان جوانی حضرت امام بر این باورند که ایشان حتی، در آن زمان نیز دچار لغزشی نشدند. برای نمونه، در جلسه‏های خودمانی که تشکیل می‏شده است، برای شوخی و خنده، مطالبی هم نقل می‏شده است؛ چنانچه جمله‏ای به منظور غیبت گفته می‏شد، امام خود ناراحت می‏شدند و تذکر می‏دادند که غیبت امر حرامی است و جایز نیست. جوان‏ها و به خصوص طلبه‏ها باید به این صفت و ویژگی امام بسیار توجه کنند. در واقع، کسی که در دوران جوانی این قدر به حلال و حرام آداب اسلامی مقید باشد، مشخص است که فردی است که اسلام بر قلب و روح ایشان حاکم شده است. همسر محترم حضرت امام که خود زنی فاضل، متدین و اصیل هستند، جایی نقل کردند: «من شصت و دو سال با امام بزرگوار زندگی کردم، در این مدت یک غیبت از این مرد نشنیدم.»12
ب: انجام مستحبات و ترک مکروهات
یکی از شاگردان حضرت امام نقل می‏کند: «بیش از 12 سال است که افتخار شرکت در دروس عالیه ایشان را داشته‏ام و در این مدت یک عمل مکروه از ایشان ندیدم. بلکه اگر مراء و جدالی، و یا غیبت و دروغی پیش می‏آمد، حالت نگرانی به خوبی در چهره ایشان نمایان می‏شد.»13
یکی از دوستان ایشان می‏گوید: «بنده از سال 1309 ه . ش، با حضرت امام آشنا شدم. در این مدت با تمام وجود، این احساس را داشتم و درک کردم که می‏توان در پیروی از زندگی و رفتار رسول‏الله، از زندگی این مرد الهی نمونه گرفت و سود جست.»14
ج ـ نماز اول وقت
یکی از فرماندهان نیروی زمینی نقل می‏کند: «در یکی از جلسه‏ها، که حضرت آیت الله خامنه‏ای به عنوان رئیس جمهور وقت، آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس، فرماندهان سپاه و دیگر نیروها و من به عنوان فرمانده نیروی زمینی نیز حضور داشتیم، نمی‏دانم نوبت گزارش کدام یک از ما بود که امام ناگهان از اتاق خارج شدند. برخورد حضرت امام (ره) برای ما بسیار تکان دهنده بود. خود گزارش‏دهنده نتوانست جمله ناتمام خود را تمام کند؛ چرا که مات و مبهوت مانده بود که چه بگوید و برای چه کسی بگوید. اولین کسی که لب به سخن گشود و حرف زد، آقای هاشمی رفسنجانی بود. او گفت: «آقا کسالتی ایجاد شده است؟» حضرت امام با تندی برگشتند و با قاطعیت جواب دادند: خیر، وقت نماز است. من ناخودآگاه به ساعتم نگاه کردم. افق تهران را از پیش می‏دانستم و می‏توانم بگویم که ساعت و وقت بلند شدن امام برای نماز با افق تهران دقیقه‏ای تفاوت نداشت.»15
«همیشه وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت می‏ایستادند، امام می‏فرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز باید نماز خواند».16
دـ نماز شب
حضرت آیت الله آقا میرزا جواد ملکی تبریزی از استادشان مرحوم ملا حسینقلی همدانی نقل می‏کنند: «از طالبان آخرت، احدی به مقامی از مقامات دینی نرسید، مگر آن که اهل تعبد و شب زنده داری بود.»17
«پنجاه سال نماز شب امام ترک نشد. امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می‏خواندند. امام در قم بیمار شدند، و به دستور اطبا باید به تهران منتقل می‏شدند. هوا بسیار سرد بود و برف می‏بارید. یخبندان عجیبی در جاده‏ها وجود داشت. امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند.»18
«امام شبی که از پاریش به سوی تهران می‏آمدند، تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می‏خواندند.»19
«ایشان هفتاد سال نماز شب را به صورت متواتر خوانده‏اند.»20
ه ـ توسل و محبت به اهل بیت(علیهم‏السلام)
«ایشان در تمام مدت اقامتشان در نجف اشرف، همه شب به حرم مطهر مشرف می‏شدند.»21
«بعد از شهادت حاج مصطفی به نجف مشرف شده بودم. در نظر داشتم در پایان روضه، مصیبت امام حسین را هم تسلیت عرض کنم. روضه را شروع کردم و بعد تسلیت گفتم. همه حاضران شروع به گریه کردند. من خودم هم گریه کردم. به هر نحوی که می‏دانستم، سعی کردم که امام را وادار به گریه کنم، ولی امام گریه نکردند. تا به اسم امام حسین(علیه‏السلام) رسیدم، امام گریه کردند و آنچنان شدید گریه می‏کردند که شانه‏هایشان بالا و پایین می‏رفت».22
و ـ اهتمام و مداومت بر قرائت قرآن
امام هر روز دست کم 50 آیه و در بعضی از ایام 10 جزء قرآن تلاوت می‏کرد.23
«در فاصله‏ای که بعد از نماز ظهر و عصر برای ناهار می‏آمدند اگر در این مدت کوتاه چند دقیقه‏ای فرصت می‏شد، قرآن بر می‏داشتند و می‏خواندند و گاهی این اوقات کمتر از 2 دقیقه بود.»24
ز ـ احترام به علمای دینی
از وحید بهبهانی پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدی؟ ایشان جواب دادند: «اگر به این رسیده‏ام، مرهون احترامی است که به فقها و علمای اسلام می‏گذارم». و این خصلت بزرگ، همیشه در امام جلوه‏ای خاص داشت. نه فقط به امثال شیخ طوسی ما، صاحب جواهرها، شیخ انصاری‏ها و... احترام خاص می‏گذاشتند و با تجلیل از آنان یاد می‏کردند، بلکه درباره امثال آیت الله العظمی بروجردی بارها می‏فرمودند: «در سر حد کرامت است که یک پیر مرد، به این خوبی حوزه علمیه را، بلکه عالم تشیع را اداره می‏کند». و درباره مؤسس حوزه علمیه قم می‏فرمودند: «درباره بزرگی او همین بس که توانست در آن زمان سخت که رضا شاه تصمیم داشت حوزه و روحانیت را نابود کند، حوزه‏ها بلکه روحانیت را حفظ کند. و این امانت را به ما داد تا ما به دیگران رد کنیم».25
ادامه دارد...
پی‏نوشت‏ها:
1ـ عصر ظهور، ص 236 به نقل از بحارالانوار، ج 60، ص 216.
2ـ تحف العقول، ص 433.
3ـ ره توشه راهیان نور، ج 26، ص 170
4ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 99.
5ـ همان، ص 49.
6ـ میزان الحکمه، ج 3، ص 64.
7ـ همان.
8ـ سبأ/ 46.
9ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 222.
10ـ عنکبوت، 69.
11ـ مصباح الشریعه، ص 16.
12ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 72.
13ـ همان، ص 159.
14ـ همان، ص 12.
15ـ ره توشه راهیان نور، ج 26، ص 472.
16ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 4، ص 47.
17ـ اسرار الصلوة، ص 463.
18ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 2، ص 51.
19ـ همان.
20ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 72.
21ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 5، ص 45.
22ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 124.
23ـ ره توشه راهیان نور، ج 26، ص 472.
24ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 4، ص 46.
25ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 160.

برخی عوامل موفقیت حضرت امام خمینی (ره)2


پدیدآورنده: حسن صادقی ،
،
4ـ استفاده از فرصت
انسان عاقبت‏اندیش و آینده‏نگر، وقت خویش را هدر نمی‏دهد. حتی در بین علوم، علمی را که فایده‏اش و کمالش بیشتر باشد، انتخاب می‏کند: «العلم أکثر من أن یحاط و من کل علم أحسنه»1 در احادیث نیز به استفاده کامل از وقت، توصیه شده است: «الفرصة تمر مر السحاب، فاشمزوا فرص الخیر»2 و «اضافة الفرصة غصة»3 و «اشد الفرص فوت الفرص».4
امام راحل از جمله عالمانی بودند که از اوقات خویش، در مراحل تحصیل، تدریس، تألیف و تحقیق و رهبری، به خوبی استفاده می‏نمودند، که نتیجه آن، برپایی نظام اسلامی، تربیت شاگردان متعهد و محقق و تألیف کتب علمی بود.
به برکت همین خصوصیت بود که «امام بزرگوار با تخصصی که در علوم مختلف دارند، هیچ یک از علوم بر روح پر عظمت ایشان اشراف پیدا نکرد بلکه امام است که بر تمامی آن علوم و آن ابعاد در آن سطح بالای از تخصص که ایشان دارند، مشرف‏اند».5
5ـ استفاده از محضر علمای ربانی
علوم انسان‏ها غالبا از راه تحصیل به دست می‏آید و لازمه تحصیل، رفتن به محضر معلم و استاد است و رفتن به محضر معلم همان مجالست است. امام علی (علیه‏السلام) می‏فرمایند: «مجالسة الحکماء میاة العقول و شفاء النفوس»6 و «جالس العلماء یکمل عقلک و تشرف نفسک و ینتف عنک جهلک»7 و «قال الحواریون لعیسی (علیه‏السلام) یا روح الله! فمن مجالس اذا؟ قال: من یذکرکم الله رؤیته و یزید فی عملکم منطقة و یرغبکم فی الاخرة عمله».8
حضرت امام(ره) از نعمت وجود اساتید عامل و عالِمی برخوردار بودند و چون بیان شرح حال تک‏تک آن‏ها به درازا می‏کشد، به ذکر اساتید برجسته ایشان در قم می‏پردازیم و شرح‏حال مختصری از اساتید برجسته ایشان را می‏آوریم.
اساتید برجسته ایشان در قم عبارتند از: 1. مرحوم سیدمحمدتقی خوانساری (بخشی از سطوح فقه و اصول) ؛ 2.مرحوم شیخ‏عبدالکریم حائری یزدی (بخشی از سطوح و خارج فقه و اصول) 3. مرحوم حاج‏سیدعلی شیری کاشانی (سطوح عالی فقه و اصول) 4. مرحوم حاج‏سیدابوالحسن رفیعی قزوینی (فلسفه اسلامی، ریاضیات و هیئت) 5. مرحوم آقامیرزاعلی‏اکبر حکمی یزدی (ریاضیات، هیئت، فلسفه اسلامی نخستین و درس‏های علوم معنوی و عرفانی) 6. مرحوم آقاشیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی (عروض و قوافی، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب) 7.مرحوم آقامیرزاجواد ملکی تبریزی (اخلاق و عرفان) 8. مرحوم آقامیرزامحمدعلی شاه‏آبادی (عرفان نظری و عملی).9
حضرت امام خمینی درباره مرحوم شاه‏آبادی می‏فرمایند: «انسان همیشه عاشق چیزی است که ندارد و به دست او نیست و این فطرتی است که مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام، خصوصاً استاد و شیخ ما در معارف الهیه جناب عارف کامل آقای آقامیرزامحمدعلی شاه‏آبادی (روحی‏له‏الفداء) به آن کثیری از معارف الهیه را ثابت می‏فرمایند».10
و در جای دیگری می‏فرمایند: «من از آقای شاه‏آبادی سؤال کردم مطالبی را که شما می‏گویید در کتاب نیست از کجا می‏آورید؟ آقای شاه‏آبادی گفتند: گفته می‏شود؛ یعنی از خود می‏گویم. آقای شاه آبادی شرح فصوصی که می‏گفته فرق می‏کرد با شرح فصوص قیصری، ایشان از خودش خیلی مطلب داشت».11
حضرت امام درباره مرحوم حاج‏شیخ‏عبدالکریم حائری یزدی می‏فرمایند: «من خود در علمای زمان خود، کسانی را دیدم که ریاست تام یک مملکت و بلکه قطر شیعه را داشتند و سیره آن‏ها تالی تلو سیره رسول اکرم (صلی‏الله‏علیه‏وآله) بوده. جناب استاد معظم و فقیه مکرم، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی که از 1340 ـ 1355 ریاست تامه و مرجعیت کامله قطر شیعه را داشت، همه دیدیم که چه سیره‏ای داشت، با نوکر و خادم خود هم‏سفره و هم‏غذا بود. روی زمین می‏نشست. با طلاب مزاح‏های عجیب و غریبی می‏فرمود. اخیرا که کسالت داشت، بعد از مغرب، بدون ردا یک رشته مختصری دور سرش پیچیده بود و گیوه بر پا کرده در کوچه قدم می‏زد و وقعش در قلوب بیشتر می‏شد و به مقام او از این کارها لطمه‏ای وارد نمی‏آمد».12
6ـ اعتماد به نفس
اعتماد به نفس یعنی تکیه کردن بر خود و خودباوری. انسان خودباور می‏تواند از استعدادهای خویش استفاده کند و در نتیجه پیروز گردد. حضرت امام (ره) بر پایه همین اعتماد به نفس بود که شروع به تحصیل کرد و آن را ادامه داد تا در 35 سالگی به درجه اجتهاد رسید و جزء مجتهدین و نوابغ علمی درآمد.
«پس از پیروزی انقلاب، زمانی که امام در قم تشریف داشتند، به ایشان گفتم: شاید مناسب باشد که شما در مسائل اجتماعی و در کل مسائل مملکتی به ویژه آن‏هایی که مهم هستند، با دیگر بزرگان و مراجع حوزه مشورت کنید، ایشان در جواب فرمودند: در مسائلی که پیش می‏آید و من خودم در آن‏ها دارای نظری هستم و به نظر خودم کمال اعتقاد را هم دارم و تشخیص می‏دهم که باید این راه عملی شود و نظر من پیاده شود، مشورت با این آقایان چه نتیجه‏ای می‏تواند داشته باشد؟ اگر مشورت کرده و با آن‏ها مخالفت بکنم که این صحیح نیست و اگر موافقت کنم، معنایش این است که راهی را که من تشخیص داده‏ام، خطاست. در این صورت باید نظری که دارم، کنار گذاشته شود، در صورتی که من صددرصد معتقدم که صلاح پیدا کردن آن نظر است».13
7ـ اراده استوار
اراده استوار، از صفات برجسته مردان الهی است. حضرت امام خمینی (ره) از سلسله بزرگانی بودند که در بین گرایش‏های مختلف انسانی، گرایش الهی را در هر جا بر دیگر گرایش‏ها ترجیح داده‏اند و آن را اراده نموده‏اند. وجود این روحیه بود که، باعث شد امام بتوانند به مقامات عالیه برسند.
«امام در شرایطی بنیاد یک زندگی علمی و فقاهتی را طرح‏ریزی نمودند و قدم به حوزه علمیه نهادند که ده‏ها مشکل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی حوزه‏ها را تهدید می‏کرد؛ کمبود استاد، فقر اقتصادی (که گاهی طلاب با نان خشک و حتی گاهی با پوست میوه‏ها سد جوع می‏کردند) و نبودن امنیت اجتماعی و سیاسی، که هر لحظه احتمال بستن حوزه و تعطیلی درس‏ها می‏رفت و اگر نبود همت و تصمیم قاطع برای مبارزه با این دردها و مشکلات و پیمودن راه‏های پر پیچ و خم معارف و علوم، چه چیز دیگر می‏توانست آینده درخشان علمی امام را تضمین کند؟»14
«زمانی که خواستند خبر فوت حاج‏آقامصطفی را به ایشان بدهند گفتند که: حاج‏آقامصطفی حالشان خوب نیست و به بیمارستان رفته، ایشان گفتند که: می‏خواهم به ملاقاتشان بروم، به ایشان گفته شد که گفته‏اند ملاقات با حاج‏آقامصطفی ممنوع است. ایشان گفتند: اگر مصطفی مرده، به من بگویید. و برادران به گریه افتادند و امام فهمیدند و فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون، امید داشتم که مصطفی به درد جامعه بخورد». چیزی که ما در مرگ حاج‏آقامصطفی از ایشان شنیدیم همین بود. ما در نجف جلسات ختم گذاشتیم و تمام آقایان در نجف این کار را کردند. چند روزی که گذشت افرادی می‏آمدند و برای فاتحه گرفتن اجازه می‏گرفتند، آقای دعایی هم مسئول این کار بود، که از امام اجازه می‏گرفت. امام به آقای دعایی فرمودند: مُرده بازی را دور بیندازید و به دنبال درس و بحثتان باشید و در این کار اصرار نکنید».15
8ـ کار و کوشش
کار و کوشش از اسباب موفقیت هر شخص به شمار می‏آید و متقابلاً تنبلی و سستی از آفات زندگی محسوب می‏شود. بی‏گمان، نتیجه را باید در مقدارِ کار و کوشش هر فرد، جستجو نمود و به قول شاعر پارسی‏زبان: «نابرده رنج گنج میسر نمی‏شود/مزد آن گرفته جان برادر که کار کرد». در روایات نیز بر کار و کوشش تأکید و از تنبلی و بی‏کاری و سستی نهی شده است.
امام علی(علیه‏السلام) می‏فرمایند: «آفة النجع الکسل»16 و «الفشل منقصة»17 و «من تقاعس اعتاق»18 و «من دام کسله خاب أمله»19
حضرت امام (ره) نیز در دوران زندگی از کار و کوشش خسته نشدند لذا توانستند خدمات ارزنده‏ای به جامعه بکنند. مثلاً درس ایشان، چون برای آن زحمت زیادی می‏کشیدند، خیلی پخته می‏شد؛ «ما وقتی وارد درس ایشان شدیم، دقت نظر را مشاهده کردیم. امام همه حرف بزرگان را نقل و تقریر می‏کردند و یک‏یک را با دلایل متقن، رد می‏کردند و آن‏هایی را که سخت بود کاملاً می‏پختند. به‏طوری که درسی که ایشان می‏دادند، آن شاگردانی که درس را خوب می‏گرفتند، در جاهای دیگر با هر شخصیت بزرگی روبرو می‏شدند آن‏ها نمی‏توانستند مبنا را از دست آن‏ها بگیرند و جاهایی بود که من خودم با شخصیت‏های بزرگی که الآن چند نفر به رحمت خدا رفته‏اند و در حد موقعیت تقلید بودند، برخورد می‏کردم، ایشان می‏پرسیدند: کجا درس می‏خوانید؟ می‏گفتیم: خدمت امام می‏خوانیم. می‏گفتند: بحث کجاست؟ می‏گفتیم اینجاست و وارد بحث می‏شدیم. با تمام تلاشی که می‏کردند نمی‏توانستند مبنا را از دست ما بگیرند»20
2ـ علل بیرونی
1ـ وراثت
یکی از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت هر شخصی، وراثت است. وراثت یعنی انتقال صفات والدین و اجداد به فرزند.
امام صادق (علیه‏السلام) در هزار و دویست و اندی سال پیش، از وجود «ژن» که عامل وراثت است، خبر می‏دهند.
ایشان می‏فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح فان العرق وساس مکارم».21 از این روایت استفاده می‏شود که «عرق» (به تعبیری «ژن») در انتقال صفات به فرزندان بسیار ظریف، دقیق و قوی عمل می‏کند.22 یا در روایت دیگری وارد شده است که: «یحفظ المرء فی ولده»23 و یا گفته‏اند: «الولد سرّ أبیه».
خاندان پدر و مادری حضرت امام راحل (ره) از خاندان علم و عمل و شجاعت و موفقیت بوده‏اند و اینها یکی از عوامل بیرونی موفقیت ایشان بوده است.
2ـ محیط
به اعتقاد روان‏شناسان، عوامل محیط نیز در رشد مادی و روحی فرزند اثر دارد.
هر چند پدر حضرت امام در پنج ماهگی ایشان به شهادت رسیدند؛ ولی در تکوین شخصیت فرزندشان نقش شایانی ایفا نمودند. مادرشان نیز چون از خانواده علم و عمل و از تربیت شدگان مکتب اسلام بودند، نقش قابل توجهی در شکل‏گیری شخصیت ایشان داشتند. علاوه بر این‏ها با شهادت مرحوم حاج‏سیدمصطفی، خواهر والاقدر ایشان، مرحومه بانو «صاحبه» به خانه برادر شهید خود رفته و سرپرستی کودکان خردسال آن مرحوم را عهده دار می‏شوند.
بنابراین، علاوه بر تأثیر پدر عالم و عامل در شخصیت امام، محیط معنویی که مادر و عمه گرامی امام به وجود آورده بودند، روح لطیف و پاک «روح‏الله» را مؤمن، متقی و متعهد، به بار آورد و زمینه کسب معارف الهی را به نحو اتم فراهم کرد تا سرانجام ایشان جزء علمای ربانی قرار گرفتند و رهبری نهضت بزرگ اسلامی را بر عهده گرفتند و پرچم «الله» را برافراشته نمودند.
پی ‏نوشت‏ها:
1ـ شرح غرر و درر، ج 2، ص 56.
2ـ میزان الحکمه، ج 7، ص 442.
3ـ همان.
4ـ همان.
5ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 5، ص 40.
6ـ میزان الحکمه، ج 2، ص 60.
7ـ همان.
8ـ همان.
9ـ فرهنگ ایران امام خمینی (ره)، ص 18.
10ـ چهل حدیث، ص 19 و 20.
11ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 1، ص 128.
12ـ چهل حدیث، ص 103.
13ـ پا به پای آفتاب، ج 4، ص 59.
14ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 2، ص 105.
15ـ همان، ج 4، ص 130.
16ـ شرح غرر و درر، ج 3، ص 112.
17ـ همان، ج 1، ص 49.
18ـ همان، ج 5، ص 151.
19ـ همان، ص 187.
20ـ سرگذشت‏های ویژه، ج 6، ص 27.
21ـ خانواده در اسلام، ص 154.
22ـ همان.
23ـ بنیان مرصوص، ص 386، به نقل از بحارالانوار، ج 28، ص 302.

دعاهای موفقیت آور


پرسش:
خواندن چه سوره ها یا آیات یا دعا و ذکرهایی موجب موفقیت در زندگی می شود؟
منبع پاسخ: پایگاه حوزه5798-2، 5798-2
پاسخ:
اذکار خیر فراوان هستند.
همه قرآن ذکر الهی و رحمت است و قرائت آن برکت و معنویت دارد.[1]
ذکر لا إله إلا الله که شعار توحید است[2].
صلوات بر محمد و آل محمد از بهترین ذکرها می باشد[3] زیرا صلوات یک رابطه باطنی و قلبی با سیّد پیامبران یعنی پیامبر اسلام(ص) است.
(چونکه صد آید نود نیز نزد ماست
نام احمد نام جمله انبیاست.)
و هم چنین یک رابطه روحی و معنوی با رأس تمام اولیاء الهی یعنی ائمه اهل البیت علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشد.
هم چنین خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام که عطف نظر به امام و مقتدای بشریت و انسان کامل است.
و نیز خواندن سوره های توحید و قل اعوذ برب الناس (سوره ناس) و قل اعوذ برب الفلق (سوره فلق) که به معوذتین شهرت دارند بسیار نیکو است.[4]
چنان که خواندن آیة الکرسی که سید آیات قرآن است بسیار سفارش شده است.[5]
ذکرهای ایام هفته و دیگر دعاها در مفاتیح الجنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی آمده است.
.......................................
[1]الکافی ج : 2 ص : 610
[2]الکافی ج : 2 ص : 506
[3]الکافی ج : 2 ص : 492
[4] بحارالأنوار ج : 89 ص : 364
[5]الکافی ج : 2 ص : 528

برخورد خوب عامل موفقیت


منابع مقاله:
خاطرات و تجارب تبلیغی، دهنوی، حسین ؛

در یکی از ایام تبلیغی به کشوری که 5 الی 10 درصد جمعیت آن مسلمان هستند، مسافرت کردم . از آنجا که اعزام من با سفیر جمهوری اسلامی ایران در آنجا هماهنگ نشده بود و خانه فرهنگ هم از رفتن من، اطلاعی نداشت، پس از رسیدن به آنجا، نه تنها با من همکاری نشد بلکه از من تعهد گرفتند که در هیچ جا سخنرانی نکنم و فقط همراه با قاریان قرآن به مجالس بروم و اوضاع و احوال را ببینم. من نیز با احترام و با برخورد خوب و بدون لجاجت به آن خواسته تن دادم.
در پی این برخورد در اولین جلسه قرائت قرآن، در حالی که در بین مستمعین نشسته بودم، تکه کاغذی از مسئول رایزنی فرهنگی به من دادند که نوشته بود: اگر مایلید فقط 10 دقیقه در رابطه با وحدت به عربی صحبت کنید. این مطلب در زمانی مطرح شد که قبل از آن توسلی پیدا کرده و به خدای متعال عرض کردم: خدایا! من آمده‏ام تا پیام اسلام را به این سرزمین برسانم، حال می‏شود که هیچ نگویم و ممنوع المنبر شوم؟
گویا این توسل و عرض ارادت به درگاه باری تعالی و برخورد محترمانه و حالت تسلیم من، سبب شد که فرصت سخن گفتن بیابم. من مطمئنم که اگر از اول درگیر می‏شدم و سماجت بخرج می‏دادم، نتیجه کار عکس این بود. پس از چند دقیقه سخنرانی و روبرو شدن با استقبال حاضران، همان کسانی که از من تعهد گرفته بودند سخنرانی نکنم تا آخرین روز اقامتم، خودشان برایم جلسات سخنرانی ترتیب می‏دادند. (1)
پی‏نوشت:
1 ـ آقای رضوان‏طلب